معنی لمع، لمعان، لموع، لمیع، تلماع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ فارسی آزاد
لَمع، لَمَعان، لُمُوع، لَمِیع، تِلِمّاع، (لَمَعَ، یَلمَعُ)، درخشیدن و روشن شدن، ظاهر شدن و درآمدن، اشاره کردن، نور دادن،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.