معنی لفج فروبردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
لفج فروبردن. [ل َ ف ُ ب ُ دَ] (مص مرکب) لب ولوچه آویزان بودن. به خشم آمدن. (اسب):
گسسته لگام و نگونسارزین
فروبرده لفج و برآورده کین.
فردوسی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.