معنی لغوب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغوب. [ل ُ / ل َ] (ع مص) سخت مانده گردیدن. لغب. (منتهی الارب). مانده شدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر) (زوزنی). ماندگی. مانده و رنجه شدن. رنجوری. (غیاث). اِعْیاء. تعب:
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب.
مولوی.
لغوب. [ل َ] (ع ص) مرد سست و گول. (منتهی الارب).
(لَ) [ع.] (ص.) مرد سست و گول.
(لَ یا لُ) [ع.] (اِمص.) رنجوری، ماندگی.
ماندگی، رنجوری،
مانده شدن، رنجه شدن
لَغُوب، غیر از معانی مصدری مانند لَغب، شخص ضعیف و نادان،
لُغُوب، خستگی و درماندگی، واماندگی و تَعَب، رنج و خستگی، به معانی مصدری ماند لَغب توجه شود،