معنی لعنت گفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لعنت گفتن. [ل َ ن َ گ ُ ت َ] (مص مرکب) (... کسی را)، لعنت کردن:
نباید برسم بد آیین نهاد
که گویند لعنت بر آن کاین نهاد.
سعدی.
چو دینارش ندادم لعنتم گفت
که شرم از روی مردانت چو زن باد.
سعدی.

فرهنگ فارسی هوشیار

دشنام گفتن بد گفتن نفرین گفتن (مصدر) لعنت گفتن کسی را. لعنت کردن، بد گفتن ناسزا گفتن: چو دینارش ندادم لعنتم گفت که شرم از روی مردانت چو زن باد خ (سعدی لغ. )

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر