معنی لعل فشان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لعل فشان. [ل َ ف َ /ف ِ] (نف مرکب) فشاننده و پاشنده ٔ لعل:
پای سهیل از سر نطع ادیم
لعل فشان بر سر در یتیم.
نظامی.
|| از صفات ساقی است. (آنندراج). ساقی باده ریز:
لعل فشان ساقی زرین کمر
گشته چو خورشید فلک لعل گر.
میرخسرو (از آنندراج).
|| شیرین زبان.
آنکه لعل بیفشاند،
[مجاز] آنکه بادۀ لعلفام در ساغر بریزد،
لال فشان باده ریز (صفت) آنکه لعل و جواهر دیگر افشاند: پای سهیل از سر نطع ادیم لعل فشان بر سر در یتیم. (نظامی لغ. )، باده ریز: لعل فشان ساقی زرین کمر گشته چو خورشید فلک لعل گر. (امیر خسرو آنند. لغ. )