معنی لرس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لرس. [ل ِ رِ] (اِخ) ژِراردو. نقاش و گراورساز و نویسنده ٔ هلندی. مولد لِیژ (1641-1711 م.).

لرس. [ل ِ رُ] (اِخ) نام جزیره ای در مدیترانه (به عهد داریوش بزرگ). (ایران باستان ج 1 ص 625).

لرس. [ل َ] (اِ) سیلی. طپانچه. لرش. (این لغت با معنی آن ظاهراً از مجعولات شعوری است).

لرس. [ل ُ] (اِمص) ترحم کردن. (این لغت و معنای آن ظاهراً از مجعولات شعوری است).

فرهنگ فارسی هوشیار

سیلی، تپانچه ترحم کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر