معنی لدنی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لدنی. [ل َ دُن ْ نی ی] (ع ص نسبی) منسوب به لدُن. فطری. جبلی. آنچه کسی را بدون سعی او و کوشش غیر، محض بفضل خویش از نزد خود حق تعالی عطا فرموده باشد یا بدون تعلیم غیر از نزد طبیعت ذهن او باشد و این منسوب است به لدن که به معنی نزد است. (غیاث) (آنندراج).
- علم لدنی، علم که بنده را افتد بی واسطه ای و تنها به الهام خدای تعالی باشد:
دل گفت مرا علم لدنی هوس است
تعلیمم کن اگر ترا دسترس است.
خیام.
وخضر که موسی را علم لدنی خواست آموخت امام بود. (جهانگشای جوینی). وقوف عددی اول مرتبه ٔ علم لدنی است. (انیس الطالبین ص 63).

فرهنگ معین

(لَ دُ نُِ ی) [ع.] (اِ.) فطری، ذاتی.

فرهنگ عمید

جبلی، فطری،

فرهنگ فارسی هوشیار

آنچه کسی را بدون سعی او و کوشش غیر حاصل شود، علم لدنی، علم که بنده را افتد بی واسطه و تنها بالهام خدایتعالی باشد

فرهنگ فارسی آزاد

لَدُنِیّ، فطری، جبلّی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر