معنی لحیم کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

لحیم کردن. [ل َ ک َ دَ] (مص مرکب) کفشیر کردن. ملتئم کردن. پیوند کردن ظرف مسی و برنجی و ظرف فلزین شکسته را. جوش دادن. پیوستن فلزی به فلز دیگر بوسیله ٔ لحیم مثلاً باتنکار الصاغه و غیره.

فرهنگ فارسی هوشیار

پیوند کردن ظرف مسی و برنجی و ظرف فلزین شکسته را

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر