معنی لاحی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
لاحی. (ع ص) نعت فاعلی از لحی بمعانی پوست از درخت باز کردن و نکوهیدن کسی را. (از منتهی الارب). پوست کن. پوست باز کننده.
فرهنگ فارسی هوشیار
نکوهنده
فرهنگ فارسی آزاد
لاحِی، بدگو، ملامت کننده و عیب گو، حرف زشت زننده،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.