معنی قهرمانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قهرمانی. [ق َ رَ] (حامص) کار و عمل قهرمان. فرمانروایی. || کارفرمایی. || پهلوانی. دلیری. (فرهنگ فارسی معین):
آن تیغزنان بقهرمانی
بر شاه کنند پاسبانی.
نظامی.
|| نگهبانی. محافظت. (فرهنگ فارسی معین).

مترادف و متضاد زبان فارسی

پهلوانی، یلی، 2، دلیری، شجاعت

فرهنگ فارسی هوشیار

درتازی نیامده کهرمانی پهلوانی، کارفرمایی، نگهبانی ‎ فرمانروایی، کارفرمایی: اگر اشتر و اسب و استر نباشد کجا قهرمانی بود قهرمان را ک، پهلوانی دلیری، نگهبانی محافظت.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر