معنی قنوط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قنوط. [ق ُ] (ع مص) مأیوس و ناامید شدن. (از اقرب الموارد). نومید شدن. (منتهی الارب) (ترجمان عادل ترتیب جرجانی). قَنَط.قَناطه. (اقرب الموارد). || (اِمص) ناامیدی. نومیدی. نمیدی. حرمان. یأس. (یادداشت مؤلف).

قنوط. [ق َ] (ع ص) نومید. قانط. قَنِط. (اقرب الموارد): و ان مسه الشر فیؤس قنوط. (قرآن 49/41).

فرهنگ معین

(قُ) [ع.] (مص ل.) ناامیدی، ناامید شدن.

فرهنگ عمید

ناامید شدن،
ناامیدی،

فرهنگ فارسی هوشیار

مایوس و ناامید شدن

فرهنگ فارسی آزاد

قَنُوْط، بسیار مأیوس و ناامید،

قُنُوط، به قَنَط مراجعه شود،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر