معنی قنط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قنط. [ق َ] (ع اِ) نره ٔ کودک. (منتهی الارب). نره ٔ کودک و چول. (ناظم الاطباء). || (مص) بازداشتن است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
قنط. [ق َ ن َ] (ع مص) نومید شدن. (منتهی الارب). رجوع به قنوط و قناطه شود.
قنط. [ق َ ن ِ] (ع ص) نومید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قانط و قَنوط. (اقرب الموارد).
نومیدشدن نومید ناامید نره ی کودک، بازداشتن
قَنَط، (قَنِطَ یَقْنَطُ و قَنُطَ یَقْنُطُ و قَنَطَ یَقْنُطُ، قُنُوْط) ناامید شدن- مأیوس شدن
قَنِط، مأیوس- ناامید،