معنی قنط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قنط. [ق َ] (ع اِ) نره ٔ کودک. (منتهی الارب). نره ٔ کودک و چول. (ناظم الاطباء). || (مص) بازداشتن است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).

قنط. [ق َ ن َ] (ع مص) نومید شدن. (منتهی الارب). رجوع به قنوط و قناطه شود.

قنط. [ق َ ن ِ] (ع ص) نومید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قانط و قَنوط. (اقرب الموارد).

فرهنگ فارسی هوشیار

نومیدشدن نومید ناامید ‎ نره ی کودک، بازداشتن

فرهنگ فارسی آزاد

قَنَط، (قَنِطَ یَقْنَطُ و قَنُطَ یَقْنُطُ و قَنَطَ یَقْنُطُ، قُنُوْط) ناامید شدن- مأیوس شدن

قَنِط، مأیوس- ناامید،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر