معنی قندس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قندس. [ق ُ دُ] (معرب، اِ) سگ آبی. (اقرب الموارد).جانوری است. (از آنندراج) (برهان). رجوع به ماده ٔ قبل و قندز شود. || گیاهی است که بیخ آن رااشنان خوانند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کندس. (تحفه ٔ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه) (از حاشیه ٔ برهان چ معین). کندس. بیخ نباتی است درون آن زردو برون آن سیاه مقیئی است مسهل، دافع بهق و چون سفوف آن را سعوط کنند عطسه آورد و کندی بینایی و شبکوری را نافع. (منتهی الارب) (از حاشیه ٔ برهان چ معین).

فرهنگ عمید

بیدستر

فرهنگ فارسی هوشیار

پارسی تازی گشته کندز سگ آبی پارسی است کندش اشنان از گیاهان (اسم) اشنان، قندز.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر