معنی قملة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قمله. [ق َ ل َ] (ع اِ) یکی قمل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قمل شود.
- قملهالبسر، کرمکی است. (منتهی الارب).
- قمله النسر، جانورکی است که از خردی بسختی دیده شود و نیش آن کشنده است. (از اقرب الموارد).

قمله. [ق َ م ِ ل َ] (ع ص) زن سخت پستک. (منتهی الارب).زن سخت کوتاه بالا. (اقرب الموارد). و عبارت راغب این است: خرد زشت که سپش را ماند. (از اقرب الموارد).

قمله. [ق ُم ْ م َ ل َ] (ع ص) امراءه قمله؛ زن کوتاه قامت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اِ) یکی قُمَّل است. (از اقرب الموارد). رجوع به قمل شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر