معنی قطاع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قطاع. [ق ِ] (ع اِ) کازود و کارد که بدان جامه و چرم و مانند آن بُرند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || درم. (منتهی الارب). دراهم. (اقرب الموارد). || هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن. (منتهی الارب): هذا زمن القطاع، و یفتح، ای زمن صرام النخل. (اقرب الموارد). || ج ِ قِطْع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِطْع شود. || ج ِ قطیع، به معنی شاخی که از آن تیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطیع شود.
قطاع. [ق ِ] (ع مص) بریده و سپری شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بریده و سپری شدن آب چاه. (آنندراج). رجوع به قَطاع و قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن پرنده و به عکس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُطوع شود.
قطاع. [ق َ] (ع اِ) هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن. (منتهی الارب). رجوع به قِطاع شود. || (مص) بریده و سپری شدن و منقطع شدن، یا کم شدن. رجوع به قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن یا به عکس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِطاع و قُطوع شود.
قطاع. [ق َ] (ع مص) بریده شدن دست از بیماری. (منتهی الارب). جدا شدن دست از بیماری، یا به بریدن. (اقرب الموارد). رجوع به قَطْع و قِطاع شود.
(قَ طّ) [ع.] (ص.) بسیار برنده، قطع کننده.
(قُ طّ) [ع.] (اِفا.) جِ قاطع.
بسیاربرنده، بسیارقطعکننده،
قطعه
قاطع
بمعنی برنده، جمع قاطع
قَطاع، قطعه ها، سهم ها، قسمت ها، اجزاء (مفرد: قِطعَه)،
قِطاع، ثلث اول شب- اُلگو (روبُر)، (جمع:قِطَعَه)،
قُطّاع، جمع قاطع است در معنای راهزن و دزد وقتی که با کلمه «طریق» بیاید،
قَطّاع، بسیار بُرنده، چوب بُر (شخص)،