معنی قطاری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
قطاری. [ق ُ ری ی] (ع ص، اِ) مار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): حیه قطاری، بضم، مار سیاه که در تنه ٔ درخت جای گیرد، یا مار که زهر وی از دهنش بچکد جهت فزونی. (منتهی الارب). رجوع به قطاریه شود.
قطاری. [ق ُ ری ی] (ص نسبی) نسبت است به قُطاره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطاره شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
مار سیاه، اژدر مار، مار زهرپاش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.