معنی قشقرق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قشقرق. [ق ِ ق ِرِ] (ترکی، اِ) قشقره. هیاهو و جاروجنجال سخت. دادو فریاد خاصه میان زنان. هیاهوی بسیار از جماعتی.

فرهنگ معین

(قِ قِ رِ) [تر.] (اِ.) (عا.) جار و جنجال، داد و فریاد.

حل جدول

هیاهو و غلغله

مترادف و متضاد زبان فارسی

الم‌شنگه، جاروجنجال، دادوفریاد، غلغله، کولی‌بازی

گویش مازندرانی

سر و صدا – جار و جنجال

فرهنگ فارسی هوشیار

ترکی داد و فریاد (اسم) جار و جنجال داد و فریاد. یا قشقرق بر پا کردن. جنجال کردن داد و فریاد کردن. یا قشقرق راه انداختن. جنجال بر پا کردن الم شنگه راه انداختن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر