معنی قسب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قسب. [ق َ] (ع ص، اِ) سلب شدید. (اقرب الموارد). سخت در مقابل سست. (برهان) (منتهی الارب). || زشت از هر چیزی. (منتهی الارب). || خرمای خشک که در دهان ریزه گردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). نوعی از خرمای خشک باشد که اهل نجد آن را برشوم خوانند. گویند قابض است و شکم ببندد. (برهان). تمر نخل خشک شده و نیمرس آن، و اهل مغرب آن را مقلقل و اهل نجد عرع و برشوم و به فارسی خرمای سنگ شکن و به شیرازی قسبک نامند و اقسامی دارد، آنچه را بعد از جوش دادن در آب شکافته و پارچه ٔ غیرمتساوی نموده و خشک کرده باشند شکم دریده نامند و آنچه سر آن را بلبل خورده و در درخت مانده خشک شده باشد بلبل خورده گویند و این شیرین تر میباشد، و بهترین همه بزرگ فربه هسته کوچک آن است که خشک باشد. طبیعت آن گرم و خشک و افعال و خواص آن مقوی معده و ناشف رطوبات و مستحکم کننده ٔ الیاف آن و حابس طبع و نفاخ و بطی ءالهضم و مرخّی معده و گاه اسهال می آورد و مصلح آن مغز گردکان بریان کرده، و گفته اند قسب قاطع اسهال بلغمی و مسکن عطش حادث از بلغم مالح است و بهتر آن است که خشک اندک مایل به سبزی آن را مقدار کمی بالای طعام سرد و تر بخورند خصوصاً صاحبان ضعف معده. (مخزن الادویه). و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود. || (مص) روان شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). شریدن آب. (زوزنی). قسب الماء قسباً؛ روان شد. || غروب شدن گرفتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب):قسب الشمس، سرعت و اخذت فی الغیب. (اقرب الموارد).
(قَ) [ع.] (ص.) صلب، سخت.
صلب، سخت،
(اسم) (زیستشناسی) خرمای خشک که در دهان ریزریز شود،
خرمای خشک که در دهان ریز شود
قَسِب، سخت و محکم- بلند و سخت،
قَسْب، (قَسَبَ- یَقْسِبُ) مایل شدن خورشید به سمت مغرب،