معنی قرم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قرم. [ق َ] (ع مص) پوست باز کردن. (منتهی الارب). پوست کندن. (از اقرب الموارد). || دشنام دادن. || خوردن. || پوست پاره از بینی شتر بریدن بی جدا کردن و گرد ساختن. || پوست پاره از اعلای بینی شتر بریدن تا به جای مهار افتد و شتر خوار و رام گردد، و این کار را جهت نشان کردن انجام دهند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || بازداشتن و بندکردن. (منتهی الارب). حبس کردن. (اقرب الموارد). || (اِ) اشتر گرامی که نه بندند او را و نه بار بر وی کنند و به جهت گشنی بدارند یا فربه نمایند جهت کشتن. (منتهی الارب). نر گشن است، یا نری است که نرسیده به او ریسمان و سرخود چریده است. (شرح قاموس).الفحل او ما لم یمسه حبل و لم یحمل علیه و ترک للفحله. (اقرب الموارد). || مهتر قوم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). سید. عظیم. (اقرب الموارد). ج، قروم. (منتهی الارب). || نشانی است تیر قمار را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || گوشت، و شاید این کلمه با کلمه ٔ لاتینی کرنیس بی ارتباط نباشد. (از نشوءاللغه).

قرم. [ق َ رَ] (ع اِمص) شدّه شهوه اللحم. (نشوءاللغه). و در نزد ما، قَرَم دلالت بر عیب دارد، چون عَرَج و حَوَل. (از نشوءاللغه).

قرم. [ق ُ] (ع اِ) گیاهی است در ستبری و سفیدی شبیه به درخت خیار که در دریا روید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

قرم. [ق ِ رِ] (اِخ) قُرَیم. شهری است. (منتهی الارب). رجوع به کریمه (اِخ) شود.

قرم. [ق ِ] (اِخ) (شبه جزیره ٔ کریمه) شبه جزیره ای است بر ساحل شمالی دریای سیاه از اتحاد جماهیر شوروی (سابق). مساحت آن 9949 میل مربع است. مردم آن به سال 1954 م. یک میلیون ونیم بوده اند. (الموسوعه العربیه). رجوع به کریمه (اِخ) شود.

قرم. [ق ُ رُ] (اِخ) (خانان...) (حدود 823- 1197 هَ. ق. / 1420- 1783 م.) این طایفه یکی از شعب سه گانه ٔ خاندان طغاتیمور و مهمترین آن خاندان است که قلمروشان بلاد بلغار بوده و در آخر کار قرم و کافا به آن ضمیمه شده و گاهی هم به سلطنت سیراردو رسیده اند. تاش تیمور برادر آلغمحمد که مدتی از سران لشکری توقتمش خان بود مؤسس سلسله ٔ مقتدر خانان قرم است و پسرش حاجی گرای اولین خان این شعبه محسوب میشود. ذکر خانان قرم در مسئله ٔ شرق همه وقت به میان می آید و در این باب اهمیتی خاص دارند، چه ایشان گاهی به عنوان پیشقراولان عثمانی و زمانی به شکل اتحاد با روسیه در روابط بین این دو دولت مداخله میکردند و محل ملاحظه ٔ هر دو طرف بودند. بالاخره روسیه و عثمانی هر دو ملتفت احوال ناپایدار این همسایگان خطرناک خود شدند و به موجب معاهده ٔ سال 1198هَ. ق. / 1783م. متفقاً از میان بردن ایشان را تصمیم گرفتند. شخصی از فرزندان این خانان با اقتدار به اسم سلطان قرم گرای کنی گرای در شهر ادین بورک اقامت اختیار نمود و با یکی از خانم های اسکاتلندی ازدواج کرد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 207 و 208 و 210 شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

چنارگون از گیاهان ‎ مهتر بزرگ مردم، شترگرامی که برآن نشینند

فرهنگ فارسی آزاد

قَرْم، مهتر و بزرگ قوم- عظیم- بزرگ (جمع: قُرُوْم)،

قَرم، مهتر و بزرگتر قوم، عظیم، بزرگ (جمع: قُرُوم)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری