معنی قرضاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قرضاب. [ق ِ] (ع ص) آنکه چیز خشک خورد. || کسی است که هرچه بیند بخواهد، و از این جهت دزد را گویند. (اقرب الموارد) (اشتقاق ابن درید). دزد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || تیغ بران که استخوان بُرَد. || چیز اندک و حقیر. || آنکه هر چیز بیابد بخورد و چیزی نگذارد. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِ) شیر بیشه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

قرضاب. [ق ِ] (اِخ) شمشیر مالک بن نویره. (منتهی الارب).

قرضاب. [ق ِ] (اِخ) ابن ثوبان. صاحب آبی است در راه مکه که بدو منسوب است. (اشتقاق ابن درید).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ شمشیربران، دزد، مستمند، خشکبارخور

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر