معنی قرشمال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قرشمال. [ق ِ رِ] (ص، اِ) غربال بند. کولی. || مجازاً، بی حیا. بی شرم. (لهجه ٔقزوینی). در بهار عجم و آنندراج آمده: به فتحتین، مطربان همراهی کاولیها از بحر طویلی که شیخ ابوالفیض فیضی متضمن لغات متضاده در هجو تصنیف نموده معلوم شدکه زبان این جماعه است. (بهار عجم) (از آنندراج).

حل جدول

آدم بی معنی و پرناز و افاده است.

‌کولی

آدم بی معنی و پرناز و افاده است

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارقه، غربتی، غرشمال، غره‌چی، قره‌چی، کولی، لولی

گویش مازندرانی

زن کولی

فرهنگ فارسی هوشیار

بی حیا، بیشرم

فرهنگ عوامانه

آدم بی معنی و پرناز و افاده است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر