معنی قرتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(قِ) (ص.) (عا.) جلف، سبک.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که بیش‌ازحد به ظاهر خود می‌رسد،

حل جدول

به همان معنی قرت است.

به همان معنی قرت است

مترادف و متضاد زبان فارسی

خودآرا، ژیگولو، بی‌بندوبار، بی‌مسلک

گویش مازندرانی

سر به هوا لا ابلی آدمی که به حرف کسی گوش ندهد

فرهنگ فارسی هوشیار

نادرست نویسی غرتی پارسی است (صفت اسم) مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو.

فرهنگ عوامانه

به همان معنی قرت است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر