معنی قرةالعین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قرهالعین. [ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ] (ع اِ مرکب) آنچه بدان خنکی چشم دست دهد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). به مجاز، نور چشم، و بر فرزند اطلاق کنند:
شیر میدان و شمسه ٔ مجلس
قرهالعین جان ابوالفارس.
خاقانی.
تا عالمیان بدانند که چون با جگرگوشه و قرهالعین مدارا و محابا نمی فرماید... (سندبادنامه ص 204).
ای چارده ساله قرهالعین
بالغنظر علوم کونین.
نظامی.
قرهالعین من آن میوه ٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد.
حافظ.
قرهالعین. [ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ] (ع اِ مرکب) گیاهی است که آن را جزیرآب نامند. (از اقرب الموارد). جرجیرالماء وکرفس الماء نیز نامند، چه او در طعم و رایحه شبیه به جرجیر و در برگ و ساق شبیه به کرفس است و در آبها میروید. گلش زرد و با عطریت و تندی است. در آخر دوم گرم و خشک و محلل و مدر بول و حیض و مفتت سنگ گرده و مسخن مزاج و هاضم و مفتح سدد و رافع درد پهلو و یرقان و سپرز و قرحه ٔ امعا و مغص و حابس نزف الدم احشا سرخ کننده ٔ رخسار و نطول طبیخ او مسکن لرز و قشعریره و مضر سفل و مصلحش عناب است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). اطیوس گوید قرهالعین کرفس آبی را گویند. جالینوس گوید طعم و رایحه ٔ او معطر بود. و در تفسیر حنین او را به جرجیرالماء تعریف کرده اند. دیسقوریدس گوید قرهالعین نباتی است که منبت او در آب باشد و خوشبو و برگ او به کرفس مشابهت دارد و بر او رطوبتی باشد که چون دست به او رسد بر دست بچسفد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان).
قرهالعین. [ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ] (اِخ) نام طاهره شاعره ٔ نامور. رجوع به طاهره و باب شود.
قرهالعین. [ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ] (ع اِ مرکب) ترتیزک آبی. (منتهی الارب) (آنندراج).
قرهالعین. [ق َ رَ تُل ْ ع َ] (اِ) نام آهنگی در موسیقی. رجوع به آهنگ شود.
آنچه مایۀ سرور، شادی، یا روشنایی چشم شود، نور دیده،
[مجاز] فرزند،
(زیستشناسی) گیاهی علفی که در کنار جویبارها، استخرها، و زمینهای نمناک میروید، ترهتیزک آبی،