معنی قرارنامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
قرارنامه. [ق َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) عهدنامه. || شرطنامه. || نامه ای که در قرار و مدار چیزی نویسند. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
(سیاسی) عهدنامه،
(حقوق) قرارداد،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پروتکل، عهدنامه، مقاولهنامه
فرهنگ فارسی هوشیار
شرط نامه، عهد نامه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.