معنی قد کشیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قد کشیدن. [ق َ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب) برخاستن به تعظیم. (آنندراج). || نمو کردن. نشو و نما کردن. بالا کردن:
قد میکشد حسود که بیمار شد مسیح
اما همان حکایت سرو است با کدو.
مسیح کاشی (از آنندراج).

فرهنگ معین

(قَ. کِ دَ) (مص ل.) بزرگ شدن، رشد کردن.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ آهختن، بلند شدن، گوالیدن، از جا برخاستن در گرامیداشت کسی (مصدر) بتعظیم برخاستن، نمو کردن نشو و نما کردن، بلند شدن قد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر