قبوب | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

قبوب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قبوب. [ق ُ] (ع مص) بانگ و فریاد نمودن در خصومت. گویند: قب القوم قبوباً؛ بانگ و فریاد کردند در خصومت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || پژمرده گردیدن گوشت و پوست خرما. || خشک شدن ریش و جراحت و بی آب گشتن آن. (منتهی الارب) (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ بانگ دشمنی، پژمردگی ترنجیدگی، خشک شدن خم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر