معنی قبا کندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قبا کندن. [ق َ ک َ دَ] (مص مرکب) کندن قبا. آماده شدن:
آصفی مرغ سحر نعره زنان است هنوز
گل به صد ناز قبا کنده و واافتاده.
خواجه آصفی (از آنندراج).
گشاد بند قبای تو خوش بود لیکن
هزار بار بود خوشتر آن قبا کندن.
مسیح کاشی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

کپاه کندن جامه کندن آماده شدن (مصدر) کندن قبا‎، (مصدر) آماده شدن مهیا شدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر