معنی قالبی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
قالبی. [ل َ / ل ِ] (ص نسبی) هرآنچه در قالب شده باشد. (ناظم الاطباء). ریختگی. (ناظم الاطباء): کره ٔ قالبی. پنیر قالبی. ماست قالبی، ماستی ستبر و زفت، مقابل کوزه ای. || قلاّبی. غیراصلی. بدلی:
کسی که فرق نداند میان قالب و جان
حدیث قالبی او چرا بجان شنوی.
اوحدی.
از دو حرف قالبی کز دیگران آموخته
دعوی گفتار بر طوطی مسلم کی شود.
صائب.
فرهنگ فارسی هوشیار
یتکی، چپاندنی
پیشنهادات کاربران
کلیشه ای
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.