معنی قاقم عارض در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قاقم عارض. [ق ُ رِ] (ص مرکب) سپیدرو و زیبا:
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندزمژه
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من.
خاقانی.

فرهنگ معین

(~. رِ) (ص مر.) سپیدروی زیبا.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) سپیدروی زیبا.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر