معنی قاع صفصف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قاع صفصف. [ع ِ ص َ ص َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بیابان مستوی: فیذرها قاعاً صفصفاً لاتری فیها عوجاً و لا امتا. (قرآن 106/20 و 107).
عنبر اشهب روید اگر از گیسوی او
تای یک موی ببخشند به قاع صفصف.
سوزنی.
نسف از فر خرامیدن تو یافت کنون
فرّ فردوس اگر بود چو قاع صفصف.
سوزنی.
کاروان سبزه تا از قاع صفصف کرد ارم
صف صف از مرغان روان بر کاروان افشانده اند.
خاقانی.
قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج
کوس رااز زیردستان زیر و دستان دیده اند.
خاقانی.

فرهنگ فارسی هوشیار

هامون هموار

فرهنگ فارسی آزاد

قاعٌ صَفصَف، یا قائماً صَفْصَفا (در سوره طه) دشت پست و هموار و بی گیاه،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر