قابله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
پذیرنده، زن شایسته، ماما. [خوانش: (بِ لَ یا لِ) [ع. قابله] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را میگیرد، ماما،
[قدیمی] دایه. ٣. [قدیمی] = قابل
حل جدول
ماما
فرهنگ واژههای فارسی سره
ماما
مترادف و متضاد زبان فارسی
ماماچه، ماما، دایه
گویش مازندرانی
ماما
فرهنگ فارسی هوشیار
مونث قابل شایندک شایسته زن، پایندان (ضامن)، شب آینده، دایه، پازاج باراج ماناف ماما (اسم) مونث قابل، زن شایسته، زنی که بچه زایاند ماما مام ناف ماماچه، زنی که بچه را پرورش دهد دایه، ظرفی که مایع مقطر از قرع و انبیق در آن جمع گردد و میز آب را در آن نهند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.