معنی فی الفور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بیدرنگ، فوراً،
در دم
در دم
بی درنگ تر چسب (گویش گیلکی) دردم بی درنگ هماندم در زمان: بعضی از مزاج گویان عزت طلب خودا را فی الفور بخدمت اسماعیل میرزا رسانیدند.
فِی الفَورُ، بدون درنگ، - بی تاخیر، فوراً