معنی فی الفور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

بی‌درنگ، فوراً،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

در دم

کلمات بیگانه به فارسی

در دم

فرهنگ فارسی هوشیار

بی درنگ تر چسب (گویش گیلکی) دردم بی درنگ هماندم در زمان: بعضی از مزاج گویان عزت طلب خودا را فی الفور بخدمت اسماعیل میرزا رسانیدند.

فرهنگ فارسی آزاد

فِی الفَورُ، بدون درنگ، - بی تاخیر، فوراً

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر