فیضان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فیضان. [ف َ ی َ] (ع مص) بسیار شدن آب، چندانکه روان گردد. (منتهی الارب). لبریز شدن. (فرهنگ فارسی معین). || لبالب رفتن رود. || آشکار کردن راز را. (منتهی الارب). || (اِمص) ریزش آب. || ریزش. فیض. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فیض شود.
(مص ل.) بسیار شدن آب و سرریز شدن آن، لبریز شدن، (اِ مص.) ریزش، ریزش آب. [خوانش: (فَ یَ) [ع.]]
فراوان شدن آب و روان گشتن آن، فروریختن آب از ظرفی یا از جایی از کثرت آن،
لبریز شدن،
شارش، لبریزی (مصدر) ریخته شدن آب از بسیاری لبریز شدن، (اسم) ریزش آب، یزش فیض.
فَیَضان، غیر از معانی مصدری مانند فیض، فوران آب، ریزش و جریان آب، بالا آمدن آب طغیان،



