معنی فیزیک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فیزیک. (اِخ) دهی است از بخش درمیان شهرستان بجنورد که دارای 133 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

فیزیک. (فرانسوی، اِ) (از یونانی فوسیس به معنی طبیعت) علمی است که موضوع مطالعه ٔ آن خصایص عمومی اجسام و قوانینی است که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها میشود بدون آنکه تغییری در طبیعت آنها ایجاد شود. سماع طبیعی. سماء و عالم. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

[فر.] (اِ.) علمی که موضوع آن ویژگی های اجسام، انرژی و تأثیر آن ها بر یکدیگر است.

فرهنگ عمید

دانشی که به بررسی خواص ماده و انرژی می‌پردازد و حوزه‌هایی چون نور، گرما، برق، مکانیک، کوانتوم، و مانند آن‌ها را شامل می‌شود،
وزن ظاهری و ابعاد بدنی یک شخص،

فرهنگ فارسی هوشیار

علمی است که موضوع مطالعه آن خصایص عمومی اجسام و قوانینی است که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها میشود، بدون آنکه تغییری در طبیعت آنها ایجاد شود، سماء و عالم فرانسوی از یونانی گیتیک (اسم) علمی است که موضوع مطالعه خصایص عمومی اجسام و قوانینی که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها می شود بدون اینکه تغییری در طبیعت آنها ایجاد می شود سماع طبیعی سما ء وعالم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر