معنی فیروزه گنبد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فیروزه گنبد. [زَ یا زِ گُم ْ ب َ] (اِ مرکب) فلک. آسمان. فیروزه ایوان. فیروزه دریا. فیروزه سقف. فیروزه چادر. فیروزه چرخ:
کوس وحدت زن در این فیروزه گنبدکاندر او
از نوای کوس وحدت بر نوایی برنخاست.
خاقانی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر