معنی فیروزه فام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فیروزه فام. [زَ / زِ] (ص مرکب) پیروزه فام. (فرهنگ فارسی معین). به رنگ فیروزه. فیروزه رنگ:
سحرگه که طاوس مشرق خرام
برون زد سر از طاق فیروزه فام...
نظامی.
سلام علی آل یاسین بخواند
به زرین زبان چرخ فیروزه فام.
سوزنی.

فرهنگ عمید

پیروزه‌فام

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر