معنی فکل بند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فکل بند. [ف ُ ک ُ ب َ] (نف مرکب) فکل بندنده. کسی که فکل به کار برد. (فرهنگ فارسی معین):
زین فکل بندان لوس کون نشوی نادرست
یک تن از تهران بمرز خاوران رهبر نبود.
بهار.
فرهنگ فارسی هوشیار
خاجوکی خاجوک بند (صفت) کسی که فکل به کار برد: زین فکل بندان لوس. . . . نشوی نادرست یک تن از تهران بمرز خاوران رهبر نبود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.