معنی فوت گردیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فوت گردیدن. [ف َ / فُو گ َ دی دَ] (مص مرکب) فوت شدن. || گذشتن و از دست رفتن فرصت:
فرصتی چون هست دل را کن تهی از اشک و آه
وقت چون گردید فوت از گریه و زاری چه سود؟
صائب.
رجوع به فوت، فوت شدن و فوت کردن شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.