معنی فندق شکن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فندق شکن. [ف َ دُ ش ِ ک َ] (نف مرکب، اِ مرکب) آلتی که بدان پوست فندق شکسته و مغز بیرون آورند. (یادداشت مؤلف). || آنکه بوسه بر زیبایان زند. نعت فاعلی مرخم از فندق شکستن به معنی بوسه زدن:
ما به بوسه بر لب ساقی شده فندق شکن
او فغان زآن پسته ٔ شکّرفشان انگیخته.
خاقانی.
|| نیز به معنی خود بوسه است:
من کیم کز شکر و پسته ٔ تو
بوس فندق شکنت نارم جست.
خاقانی.

فرهنگ عمید

ابزاری دارای دو اهرم برای شکستن فندق،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر