معنی فلفل هندی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فلفل هندی. [ف ِ ف ِ ل ِ هَِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان که یکساله است و در باغها گونه های مختلفش بعنوان زینتی نیز کاشته میشود. میوه اش پس از رسیدن دارای طعم تند و سوزاننده است و قرمزرنگ میباشد. میوه های نارس آن تندی کمتری دارد و بصورت خام ضمن اغذیه مصرف می شود و سبزرنگ است. این گیاه برخلاف اسمش خاص هندوستان نیست و در نواحی استوایی یافت نمیشود بلکه خاص نواحی معتدله است و در اکثر نقاط ایران بفزونی کشت میشود. در امریکا و ژاپن در حدود سی گونه از این گیاه وجود دارد. میوه های نارس و سبزرنگ این گیاه را جهت ترشی نیز به کار میبرند. در ترکیب شیمیایی میوه ٔآن ماده ای بنام کاپسیسین یا کاپسیکول وجود دارد که محرک جلد است و نیز دارای مقداری مواد پروتیدی و گلوسیدی است. دانه های این گیاه دارای مواد روغنی است و بعلاوه در میوه ٔ آن ویتامینهای ب 1 و ب 2 و ث همراه با اسید سیتریک و اسید مالیک موجودند. میوه های این گیاه به مقدار کم محرک اشتها و زیادکننده ٔ ترشحات بزاق و تسکین دهنده ٔ بواسیرهای دردناک و التهابدار است.
گَرد دانه های این گیاه بشدت عطسه آور است. مصرف میوه ٔ آن در دردهای رماتیسمی و برخی دردهای عصبی نیز توصیه شده است. فلفل سبز. فلفل احمر. فلفل رومی. فلفل فرنگی. فلفل قرمز. فلفل اسلامبولی. بوبر. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ فارسی هوشیار

پلپل هندی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر