فضلا | در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی - جدول یاب

فضلا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فضلا. [ف ُ ض َ] (ع ص، اِ) ج ِ فاضل. (غیاث) (فرهنگ فارسی معین). فضلاء:
دلتان خوش کرده ست دروغی که بگویند
این بیهده گویان که شما از فضلائید.
ناصرخسرو.
فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). یکی از فضلا تعلیم ملکزاد همی کردی. (گلستان). من او را از فضلای عصر و یگانه ٔ دهر میدانم. (گلستان).
- فضلاپرور، آنکه فضلا را حمایت و تعهد کند. فاضل پرور. (فرهنگ فارسی معین):
ای فضلاپروری کز شرف نام تو
مدعیان را زند قافیه ٔ من قفا.
خاقانی.

فرهنگ معین

(فُ ضَ) [ع. فضلاء] (ص.) جِ فاضل.

فرهنگ عمید

[جمعِ فاضل] = فاضل
[جمعِ فضیل] = فضیل

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) فزونی یابنده، آنکه در دانش و ادب بر دیگران فزونی یابد دانشمند دانا، هنری هنرور جمع: فضلا ء، زاید فزونی: آنچه فاضل و زیاد آمد با او رد گردانیدند و او را باز گشودند، نیکو پسندیده، با اهمیت ارجمند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر