معنی فزرتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(فِ زِ) (ص نسب.) (عا.) زپرتی، سست، بی مقاومت، ناقابل.

حل جدول

آدم بی قابلیت و بی عرضه و بی قوه.

آدم بی قابلیت، بی عرضه، بی قوه

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) بیعرضه بی قابلیت، بی زور ناتوان.

فرهنگ عوامانه

مانند ریغماسی به معنی آدم بی قابلیت و بی عرضه و بی قوه است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر