معنی فزرت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فزرت. [ف ِ زِ] (اِ) رمق و توانایی: فزرتش قمصور شد؛ بکلی منکوب و مغلوب شد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به فزرتی شود.

فرهنگ معین

(فِ زِ) (اِ.) (عا.) زِرْت، رمق، توانایی.،~ کسی قمصور شدن سخت عاجز و ناتوان شدن، از پا درآمدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) رمق توانایی. یا فزرت اش قمصور شد. به کلی مغلوب و منکوب شد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر