فریضه گردیدن در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
فریضه گردیدن. [ف َ ض َ / ض ِ گ َ دی دَ] (مص مرکب) واجب شدن. فرض شدن: بر ایشان واجب و فریضه گردد که چون یال برکشند خدمتهای پسندیده نمایند. (تاریخ بیهقی).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.