معنی فروغ داشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فروغ داشتن. [ف ُ ت َ] (مص مرکب) تابان بودن. نور داشتن. درخشیدن:
مه دوهفته ندارد فروغ چندانی
که آفتاب همی تابد از گریبانت.
سعدی.
رجوع به فروغ شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.