معنی فرودافتادن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرودافتادن. [ف ُ اُ دَ] (مص مرکب) آویخته شدن. فروافتادن. سرنگون شدن: تهدل، فرودافتادن شاخهای درخت. (منتهی الارب). رجوع به فروافتادن شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.