معنی فره ٔ ایزدی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فره ٔ ایزدی. [ف َرْ رَ ی ِ زَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نوری است از جانب خدای تعالی که بر خلایق فایز می شود که بوسیله ٔ آن قادر شوند بریاست و حرفتها و صنعتها و از این نور آنچه خاص است بپادشاهان بزرگ عالم و عادل تعلق گیرد... (از برهان تلخیص از توضیح کلمه ٔ خوره):
پدید آمد آن فره ٔ ایزدی
برفت از دل بدسگالان بدی.
دقیقی.
ز من بگسلد فره ٔ ایزدی
گر آیم به کژی و نابخردی.
فردوسی.
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید از او فره ٔ ایزدی.
فردوسی.
بدو گفت موبد انوشه بدی
جهاندار با فره ٔ ایزدی.
فردوسی.
آنکه همی درخشد از روی او
رادی و فضل و فره ٔ ایزدی.
فرخی.
ز سر تا قدم صورت بخردی
پدیدار از او فره ٔ ایزدی.
نظامی.
رجوع به فر و خورده شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر