معنی فرمان فرما در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فرمان فرما. [ف َ ف َ] (نف مرکب) فرمان روا. آنکه فرمان راند وحکم فرماید. مرادف حکم فرما. (یادداشت به خط مؤلف).فرمان روا. حاکم. آمر. مجری احکام. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(ی) (~. فَ) (ص فا.) فرمانروا، حاکم، پادشاه.

فرهنگ عمید

فرمان‌دهنده، امرکننده، آمر، حاکم: هرکه او خدمت فرخندۀ او پیشه گرفت / بر جهان کامروا گردد و فرمان‌فرمای (فرخی: ۳۶۷)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر