معنی فرشیدورد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فرشیدورد. [ف َ شیدْ وَ] (اِخ) در پهلوی ساسانی فرشورت، در اوستا فرش هام ورته. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). نام برادر اسفندیار که یکی از پهلوانان ایران بود. (ولف). در جنگ با ارجاسب کشته شد. (یادداشت به خط مؤلف):
برادرْش را خواند فرشیدورد
سپاهی برون کرد مردان مرد.
فردوسی.
رجوع به فرشورت شود.

فرشیدورد. [ف َ شیدْ وَ] (اِخ) نام برادر ویسه که یکی از پهلوانان توران بود. (ولف):
به نزدیک لهاک و فرشیدورد
وز آن در سخنها همه یاد کرد.
فردوسی.
رجوع به فرشید و فرشورت شود.

فرشیدورد. [ف َ شیدْ وَ] (اِخ) نام دهقانی است که با بهرام گور معاصر بود. (ولف):
یکی گم شده نام فرشیدورد
چه در بزمگاه و چه اندر نبرد.
فردوسی.
رجوع به فرشید و فرشورت و فرشیدور و فرشیدورت شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر