معنی فرسان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

فرسان. [ف َ] (اِ) نام جانوری است که از پوست آن پوستین سازند. (برهان). فنک. فنه. آس. (یادداشت به خط مؤلف). هر جانوری که از پوست آن پوستین سازند. (ناظم الاطباء).

فرسان. [ف ُ] (ع ص، اِ) ج ِ فارِس، به معنی سوار یعنی صاحب اسب. (آنندراج). ج ِ فارِس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

فرسان. [ف َ] (اِخ) از قرای اصفهان است. (معجم البلدان).

فرسان. [ف ُ] (اِخ) از قرای افریقاست در مغرب. (معجم البلدان).

فرسان. [ف َ رَ] (اِخ) جزیره ای است آبادان به بحرین. (منتهی الارب).

فرسان. [ف َ رَ] (اِخ) لقب قبیله ای است و از آن قبیله است عبدید فرسانی. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

(فُ) [ع.] (اِ.) جِ فارس.

فرهنگ عمید

فارِس

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: فارس) از ریشه ی پارسی سوار کاران اسواران (اسم) جمع فارس سواران اسب سواران

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری